چرا مرد با وجود داشتن همسر، می تواند با زنان دیگری ازدواج کند

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

چرا مرد با وجود داشتن همسر، می تواند با زنان دیگری ازدواج کند

 

چرا با وجود همسر و فرزند بازهم يک مرد بدون در نظر گرفتن احساسات همسر ازدواج مجدد ميکند، شوهرم ميگوید که اسلام چنین گفته، تکليف زن چيست؟

 

 

 

الحمدلله،

 

شارع حکيم – که الله متعال است – در قرآن کريم مي فرمايد: «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِي الْيَتَامَى فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً» (نساء 3).

 

يعني: «و اگر مى‏ترسيد که (بهنگام ازدواج با دختران يتيم) عدالت را رعايت نکنيد، (از ازدواج با آنان، چشم‏پوشى کنيد و) با زنان پاک (ديگر) ازدواج نمائيد، با دو يا سه يا چهار تا ازدواج كنيد، و اگر مى‏ترسيد عدالت را (درباره همسران) رعايت نکنيد، به يك زن اكتفاء كنيد».

 

و اين حکمي است از جانب خالق کائنات، همان کسي که مالک روز جزاست و هر چه را بخواهد مي کند، و مي فرمايد : «فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا» (نساء 65).

 

يعني: «به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينکه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند؛ و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نکنند؛ و کاملا تسليم باشند».

 

بنابراين يک زن يا مرد مؤمن دربرابر احکام خداوند سر تسليم و رضايت فرو مي نهند، و يک زن مسلمان – حتي اگر در قلبش از اينکه شوهرش با زن ديگري ازدواج کند خوشحال نباشد – اما چون خود را تسليم الله کرده است، در برابر حکم الهي اعتراض نمي کند.

 

البته داشتن چند همسر نه واجب است و نه سنت بلکه چيزي است‌که اسلام آن را مباح‌کرده است چون‌گاهي مقتضيات عمراني و ضرورتهاي اصلاحي پيش مي‌آيد که شايسته نيست قانونگذارآن را ناديده بگيرد و چشم پوشي ازآن روا نيست‌، و به دليل احساسات زن آنهمه مصالح را فدا نمي کند، و قطعا هيچيک از احکام الهي بدون حکمت نيستند، هرآنچه الله متعال تشريع کرده، مستقيم يا غير مستقيم در جهت مصالح اجتماع بشري است، هرچند که حکمت و مصالح عده اي از اين احکام براي ما ظاهر نباشد، حکم چند همسري هم در جهت مصالح خانواده و اجتماع است، و مي توان حکمتهاي آنرا به قرار زير برشمرد:

 

دکتر صالح بن عبدالله بن حميد از جمله دلايل تشريع چند همسري را چنين بيان مي کند: «

 

دوم: شريعت اسلامي چند همسري را تأييد و به عنوان قانون ارائه نموده است. زيرا بامجموعه آموزه‌هاي اسلامي و نيز با طبيعت فطري زن و مرد سازگار است. آري، با مجموعه آموزه‌هاي اسلام هماهنگ است، مثلاً زنا را به شدت حرام نموده، اما از طرف ديگر راهي براي ارضاي اين نياز گشوده است كه عبارتست از ازدواج. همچنين چند همسري را مباح نموده زيرا ممنوع نمودن آن سبب گرايش به زنا مي‌باشد، چون تعداد زنان از مردان بيشتر است، و اين اختلاف عددي در زمان ظهور جنگها افزايش مي‌يابد. مخصوصاً در زمان ما كه سلاحهاي كشتار متنوع شده‌اند و در هر بار هجوم يا آتش توپخانه دهها و صدها انسان نظامي و غير نظامي كشته مي‌شوند. حال اگر مرد مجبور به ازدواج فقط با يك زن باشد، تعداد زيادي از زنان بدون شوهر باقي مي‌مانند و دست نيافتن زن به ازدواج و پير شدن او در اين حالت نتايج منفي بزرگي مانند افسردگي، بي آبرويي، انتشار زنا و تباهي نسل را در پي خواهد داشت.

 

از جهت ديگر، مرد و زن در روابط جنسي داراي استعدادهاي متفاوتي هستند. مثلاً زن هميشه براي روابط جنسي آماده نيست، و در طول هر ماه اوقاتي وجود دارد كه زن تا ده روز يا دو هفته ناتوان از انجام عمل جنسي است. يا به هنگام ولادت اغلب تا چهل روز توانايي اين كار را ندارد و از نظر شرعي هم ممنوع است. در حين انجام عمل جنسي نيز گاهي زن آمادگي خود را از دست مي‌دهد اما مرد در طول ماه و سال آماده اين كار است. پس منع مرد از دستيابي به بيش از يك زن انگيزه انجام زنا را در بسياري اوقات پديد مي‌آورد.

 

بر اين اساس در شريعت اسلامي به هر غريزه فرصت مناسب آن مطابق شرايط داده شده است، و كمبود مردان، تعداد زياد زنان، اوقات ممنوعيت زن و كاهش آمادگي و پاسخگويي به نياز مرد در نظر گرفته شده است.

 

يكي از اهداف ازدواج حفظ نوع انساني و تداوم نسل بشري و تشكيل خانواده پابرجاست. حال اگر مردي با زني نازا ازدواج كرد و نتوانست زن ديگري هم بگيرد در واقع هدف ازدواج برآورده نشده است، و در اين صورت اگر زن نازا نزد شوهر خود باقي بماند و به او اجازه ازدواج با زن ديگري داده شود از طلاق دادن او و ازدواج با زني ديگر بهتر است. علاوه بر اين، توانايي مرد در ايجاد نسل بسيار بيشتر از توانايي زن است. مرد تا بيش از شصت سالگي چنين توانايي دارد اما زن در حدود چهل سالگي از اين كار ناتوان مي‌شود پس با اكتفا به يك زن وظيفه توليد مثل از نيمه زندگي به بعد تعطيل مي‌شود».

 

و استاد سيد سابق در کتاب "فقه السنة" از جمله دلايل چند همسري را اينگونه بيان کرده است:

 

« گاهي پيش مي‌آيد که در ميان يک ملتي‌، تعداد زنان بيش از تعداد مردان آنست‌، همانگونه‌که معمولا در نسلهاي بعد از جنگ‌، چنين است‌، بلکه حتي در حالت صلح نيز در ميان بيشتر ملتها، تعداد زنان بيش از مردان و دختران بيش از پسران هستند چون بيشتر مردان‌کارهاي سخت و طاقت فرسا را انجام مي‌دهند، سطح سن مردان‌کمتر از زنان است و زنان بيشتر عمر مي‌کنند. اين افزايش تعداد زنان موجب جواز تعدد زوجات وچند همسري است و عمل بدان راگاهي واجب مي‌گرداند، تا همه زنان داراي سرپرست وکفيل باشند و از انحرافات جنسي و ارتکاب رذائل‌، بدور باشند در غير اينصورت‌، به‌کارهاي ناشايست تن در مي‌دهند و جامعه فاسد مي‌گردد و اخلاقيات آن ازبين مي‌رود يا اينگونه زنان مجبور خواهند شد،‌که زندگي خويش را درحرمان ورنج و بدبختي تجرد بسربرند و اعصاب آرام خود را از دست بدهند، آن وقت منبعي‌که مي‌توانست ثروت و نيروي بشري جامعه را افزايش دهد، ضايع مي‌گردد و تباه مي‌شود.

 

- آمادگي و توانائي عمل جنسي مرد بيش از زن مي‌باشد، چون مرد از همان آغاز سن بلوغ و رشد تا دوران پيري و ازکار افتادگي آماده عمل جنسي است‌، در حاليکه زن در دوران قاعدگي ماهيانه‌که گاهي تا ده روز طول مي‌کشد و در دوران زايمان و نفاس‌که‌گاهي تا چهل رو طول مي‌کشد اصلا براي عمل جنسي آمادگي ندارد، بعلاوه در اوضاع و احوال دوران حاملگي و شير دادن بچه نيز، زن براي تقارب جنسي آمادگي چنداني ندارد. و توانائي و استعداد باروري و حاملگي و زايش زن‌، بين چهل و پنج سالگي وپنجاه سالگي بپايان مي‌رسد، درصورتيکه مرد تا بعد ازشصت سالگي نيزاين توانائي و باروري را دارد. پس بايد اينگونه حالات زن مراعات شود و راه چاره‌هاي مسالمت‌آميزي‌، براي آن پيداگردد. هرگاه زن در اين اوضاع و احوال از انجام وظايف زناشوئي‌، عاجز باشد، مرد در اين مدت چکارکند؟ آيا بهترنيست‌که زني ديگررا نيزاختيارکند و بدان وسيله عفت و عصمت خويش را نگه دارد و خود را بگناه و ناشايست آلوده نسازد؟ يا اينکه دوستي و معشوقه‌اي را انتخاب‌کند، که جز رابطه جنسي و حيواني با وي ندارد.

 

- گاهي پيش مي‌آيدکه زن نازا و عقيم وسترون است يا بگونه‌اي بيماراست‌که اميد بهبودي وي نمي‌رود، با وصف اين او علاقمند است‌که پيوند زندگي زناشوئي همچنان ادامه داشته باشد وحال آنکه شوهرهم علاقمند بوجود فرزند است وهم . مي‌خواهدکه زني داشته باشدکه‌کارهاي خانگي او را بچرخاند. آيا خوب است‌که شوهر بدين واقعه دردناک راضي باشد و تنها با اين زن نازا، زندگي‌کند، بدون اينکه بچه‌اي داشته باشد يا با اين زن بيمار زندگي‌کند، بدون اينکه کسي کارهاي خانوادگي جنسي او را اداره نمايد و تنها اين همه خسارت و زيان را متحمل‌گردد؟ يا اينکه بهتراست‌که ازآن زن جدا شود، در حاليکه آن زن مي‌خواهد با او زندگي کند و اين پيوند نگسلد، و مرد با جدائي خويش او را بيازارد؟ يا اينکه‌کاري‌کند،‌که هم خواسته دروني‌.خويش وهم خواسته دروني زن را برآورده سازد، بدينگونه‌که با زن ديگري نيز ازدواج‌کند و او را نيز نگاه دارد و مصلحت و منافع هر دو تامين گردد؟ معتقدم‌که اين راه حل سوم بهترين راه‌حل و شايسته‌تر از همه آنها است‌، کسي‌که داراي دل زنده و ضمير بيدارو عاطفه شريف باشد، نمي‌تواند آن را نپذيرد و بدان راضي نگردد.

 

- گاهي بعضي از مردان بحکم فطرت و سرشت روحي ومزاجي‌، داراي آنچنان تمايل شهواني سرکشي هستند،‌که يک زن از عهده ارضاي غريزه جنسي آنان‌، برنمي‌آيد بويژه در مناطق‌گرمسيري‌. پس بجاي اينکه اينگونه اشخاص بدوست بازي و معشوق بارگي بپردازندو از اينراه اخلاق خويش را تباه سازند، شرعاً بدانان اجازه داده شده است‌که از راه حلال و مشروع‌، و قانوني غريزه جنسي خويش را بصورت چند همسري ارضاء نمايند.

 

براستي اين قانونگذاري و عمل بدان در جهان اسلامي موجب‌گرديده است که جهان اسلامي ازرذايل و پستيهاي اجتماعي و نقايص وکاستيهاي اخلاقي بدور ماند اگر براستي بدان عمل‌کنند، در حالي‌که در ميان جوامعي‌که عملا به چند همسري باور دارند ولي آن را رسماً نمي‌پذيرند متاسفانه اين رذائل شيوع دارد و فراوان است‌که اگر قانوناً نيز بدان روي آورند، آنان مصون خواهند شد. و اين‌کار در جامعه اسلامي مديون همين قانونگذاري اسلامي است‌.

 

براستي در ميان جوامعي‌که چند همسري را حرام‌کرده و ممنوع مي‌دانند مشاهده شده است که‌:

 

1- ‌فسق و فجور شايع‌گرديده وگسترش يافته است‌، تا جائي‌که در بعضي جاها تعداد زنان فاحشه و بدکاره‌، بيش از زنان شوهرکرده و داراي شوهر مي‌باشد.

 

2- ‌بديهي است اينکار موجب مي‌شودکه تعداد فرزندان نامشروع فزوني بيشتري داشته باشد. حتي در بعضي مناطق تعداد فرزندان نامشروع (‌پنجاه درصد ( 50%‌) بيش از فرزندان مشروع است‌.

 

3- ‌بثبوت رسيده است‌که اين پيوندهاي نامشروع آلودگي جنسي‌، موجب بروز بيماريهاي جسمي و عقده‌هاي رواني و نابساماني‌هاي عصبي مي‌گردد.

 

4- ‌از راه اين تماسهاي جنسي نامشروع عوامل سستي و ضعف وانحلال و از هم گسيختگي‌ رواني به همه سرايت ‌مي‌کند.

 

5- اساس پيوندهاي محکم و استوار بين زن و شوهر ازهم‌گسيخته مي‌شود و زندگي زناشوئي دچار نابساماني و آشفتگي مي‌گردد و روابط و پيوندهاي خانوادگي آنقدر از هم گسسته مي‌شود، که چيزي باارزش بحساب نمي‌آيد. و اصولا نظام خانواده متلاشي مي‌گردد.

 

6- شجره صحيح نسب‌، تباه مي‌شود تا جائيکه شوهرنمي‌تواند با جزم و يقين بگويد: اين فرزنداني‌که اوآنان را پرورش مي‌دهد، براستي از نطفه صلبي او هستند. اين مفاسدي‌که برشمرديم و مفاسد ديگري از اين قبيل‌، نتيجه طبيعي مخالفت با فطرت صحيح بشري وانحراف ازتعاليم و رهنمودهاي درست الهي است و اينجا بهترين و نيرومندترين دليل مي‌باشند بر اينکه راه انتخابي اسلام‌، براي پيوند زناشوئي و چند همسري‌، بهترين و سالمترين راه است و اين قانونگذاري اسلام، مناسب‌ترين قانون براي بشري است‌که بر روي‌کره زمين زندگي مي‌کند و براي فرشتگان آسمان نيست‌».




لینک ثابت


درباره : سبک زندگی , ,
بازدید : 275
[ پنج شنبه 7 شهريور 1394 ] [ 1:0 ] [ نویسنده : حافظ ] | نظرات ()
مطالب متفرقه
نظر بدهید
نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:







نمایش کلیه نظرات



.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • آراد